باران میبارد
باران میبارد
بیا دیگر از حسرت حرفی نزنیم
میدانی چند زندگانی گذشته است
ببین، دارد باران میبارد
آسمان پایین آمده است
در کوچه ها جاریست
بوی آسمان پر کرده است سرم را
و هیچ، جز آسمان
میروم گیسوان آسمان را لمس کنم
میروم، همین حوالی
دستم را بالا ببرم
روی آسمان بکشم
بعد، دستم را لای دفتر خواهم گذاشت
گلهای ظریف خشکیده لای کتاب یادت هست؟
دستم را لای یک شعر خواهم گذاشت
آسمانی که با خود دارد
شعر خواهد شد
دارد باران میبارد
آسمان نزدیک است
در نفس هایم، در چشم هایت
و تو چقدر مرا تا آسمان رسانده ای
باران میبارد
باران میبارد
میدانی چند زندگانی گذشته است
ببین، دارد باران میبارد
آسمان پایین آمده است
در کوچه ها جاریست
بوی آسمان پر کرده است سرم را
و هیچ، جز آسمان
میروم گیسوان آسمان را لمس کنم
میروم، همین حوالی
دستم را بالا ببرم
روی آسمان بکشم
بعد، دستم را لای دفتر خواهم گذاشت
گلهای ظریف خشکیده لای کتاب یادت هست؟
دستم را لای یک شعر خواهم گذاشت
آسمانی که با خود دارد
شعر خواهد شد
دارد باران میبارد
آسمان نزدیک است
در نفس هایم، در چشم هایت
و تو چقدر مرا تا آسمان رسانده ای
باران میبارد
باران میبارد
تقدیم به یک آسمان، یک باران، یک آسمانی، یک بارانی.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |